کد مطلب:134135 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:201

حسین از نظر مسیو ماربین آلمانی
مسیو ماربین آلمانی درباره حسین بن علی (ع) و علل قیام آن حضرت و نتایج حاصله ی از آن چنین می نویسد:

«حسین بن علی (ع) نبیره ی محمد (ص) كه از دختر محبوبه اش فاطمه (ع) متولد شده،تنها كسی است كه در چهارده قرن پیش در برابر حكومت جور و ظلم قد علم كرد، اخلاق و صفاتیكه در دوران حكومت عرب پسندیده و قابل احترام بود. در فرزند مولای متقیان مشاهده می شد، حسین شجاعت


و دلاوری را از پدر خود به ارث برده بود، به دستورات و احكام اسلام تسلط كاملی داشت، در سخاوت و نیكوكاری نظیر نداشت در نطق و بیان زبردست بود و همه را مجذوب بیانات خود می ساخت، مسلمانان جهان عقیده و ارادت زائد الوصفی به حسین علیه السلام دارند و هر ساله در ماه معینی (منظور ماه محرم است) برای او عزاداری می كنند، كتب بسیاری از فضائل و مناقب حسین (ع) توسط مسلمانان نوشته شده و از ملكات حسنه و سجایای پسندیده ی او گفتگو می شود، موضوعی را كه نمی توان نادیده گرفت این است كه حسین (ع) اول شخص سیاستمداری بود كه تا به امروز احدی چنین سیاست مؤثری اختیار ننموده است. برای اثبات این نكته باید توجه نمود به تاریخ قبل از اسلام. بنی امیه و بنی هاشم دو طایفه ای بودند كه با هم قرابت و خویشاوندی داشتند، زیرا امیه و هاشم پسران عبدمناف بودند و قبل از اسلام بین این پسرعموها نقار و كدورت بر قرار بود و مكرر با یكدیگر نزاع می نمودند و به اصطلاح اعراب خونخواه یكدیگر بودند، در عرب طایفه ی قریش و در قریش بنی هاشم و بنی امیه عزیز و محترم بودند.

بنی امیه از لحاظ ثروت و ریاست و بنی هاشم از لحاظ علم و معنویت، در صدر اسلام كدورت بنی هاشم و بنی امیه بالا گرفت تا وقتی كه محمد (ص) مكه را فتح نمود و طایفه قرش و بنی امیه را مطیع و فرمانبردار خود ساخت و ریاست روحانی و جسمانی عرب را در دست گرفت بدین لحاظ بنی هاشم تفوق و برتری پیدا كردند و بنی امیه مجبور شدند از بنی هاشم اطاعت نمایند.

این پیش آمد آتش حسد را در سینه ی بنی امیه شعله ور ساخت و


در صدد كشیدن انتقام از بنی هاشم برآمدند تا پس از رحلت حضرت محمد (ص) موقع را مغتنم شمرده با كمال قوا كوشیدند كه جانشینی محمد (ص) با اصول ولایتعهدی [1] صورت نگیرد بالاخره برای تعیین جانشین اكثریت آراء مردم را انتخاب كردند [2] و چون بنی امیه از لحاظ ثروت و ریاست در بین مردم نفوذ كاملی داشتند، بنی هاشم را عقب زدند و در این میدان مبارزه بنی امیه كامیاب شدند و بر بنی هاشم غلبه پیدا نمودند و عثمان به خلافت رسید به مناسبت همین خلیفه تراشی بنی امیه مقام بلندی حاصل كرده جاده را برای آینده خویش هموار كردند، هر روز این جانشینان بناحق محمد (ص) بر جاه و جلال خود افزودند و در امور اسلام مداخلات ناروائی می نمودند عثمان كه مردی بی اطلاع و جاه طلب بود هر روز آلت دست دیگران قرار می گرفت.

بنی امیه از موقعیت استفاده كرده و برای آینده خود جایگاه محكم و استواری بوجود آوردند و بنا بر عادت دیرین خود كه دشمن بنی هاشم


بودند كمتر خلوص عقیدت و نیت پاك به اسلام ابراز می داشتند و در باطن ننگ می دانستند كه پیرو دین اسلام باشند زیرا دین اسلام از فداكاریها و جانبازی های بنی هاشم پا بر جا مانده بود، ولی چون مسلمین نفوذ كاملی داشتند بنی امیه صلاح را در این دیدند كه در سایه ی پیروی از اسلام مقاصد خویش را عملی سازند، همین كه در دستگاه حكومت و خلافت وارد شدند و یا به جاه و جلال خویش را محكم نمودند علناً به مخالفت اسلام برخاستند و اسلام را به باد سخریه گرفتند.

بنی هاشم كه كار را بدین منوال دیدند و از خیالات بنی امیه واقف شدند سكوت را جایز ندانسته و حركات عثمان را به مردم نشان دادند و مسلمانان كه این حركات را مشاهده كردند بر عثمان شوریدند و او را به قتل رسانیدند و اكثریت آراء خلافت علی (ع) را تصویب كرد و علی به خلافت رسید، پس از این واقعه بنی امیه یقین كردند كه باز بنی هاشم دارای سیادت و عظمت اولیه می شوند این بود كه دوباره حكومتهای سابق بنی امیه كه موقعیت خود را در خطر دیدند دست به تظاهرات شدیدی زدند و حاكم شام (معاویه) كه یك جرثومه شیطنت بود به بهانه ی قتل عثمان و به ادعای اینكه كشته شدن عثمان با اشاره ی علی بوده علم مخالفت را برافراشت و اختلاف شدیدی بین مسلمانان بروز كرد و مانند عهد جاهلیت شمشیرها بین اعراب به كار افتاد و جنگهای متعددی به وقوع پیوست تا اینكه علی (ع) را در محراب مسجد شهید كردند از آن به بعد كاملا معاویه غالب و حسن فرزند علی (ع) و برادر بزرگ حسین (ع) با وی صلح كرد و جانشینی محمد (ص)


دوباره به دست بنی امیه افتاد. [3] .

معاویه از یكطرف اقتدار می یافت و از طرف دیگر با تدابیر عملی در نابودی بنی هاشم می كوشید و در نابودی و محو ابدی آنان دقیقه ای فروگذار نمی نمود.


[1] انتخاب دوازده جانشين (علي و فرزندانش) براي پيغمبر در اعتقاد شيعه و طبق مدارك قطعي و علمي از جانب خداوند بوده است نه به خواست و اراه ي پيامبر.

[2] انتخاب ابي بكر بنا به ادعاي برادران سني مذهب با اكثريت آراء و يا «اجماع» بوده در حاليكه بررسي بي طرفانه شواهد بخوبي نشان مي دهد كه درباره ي ابي بكر هيچگونه اجماعي در ابتداي امر در كار نبود و انتخاب دومي هم بنا به وصيت و تعيين ابي بكر بوده و سومي هم با انتخاب شوراي شش نفري روي كار آمد.

[3] درباره ي اسرار صلح امام حسن «ع» و عواملي كه ضرورت آنرا ايجاب مي نمود به بحث ما در اين كتاب مراجعه نمائيد.